در حال بارگذاری ...
...

روبرتو چولی بعد از پایان اجرای نمایش"لیرشاه" در تالار چهارسو و در شب یکشنبه 24 دی ماه در جلسه پرسش و پاسخ شرکت کرد و گفت:«همواره از من می‌پرسند که چرا به ایران می‌آیم؟ باید بگویم که من خیلی با میل و اشتیاق به ایران می‌آیم؛ برای خیلی از آدم‌ها این قابل فهم نیست. من به عنوان کسی که تئاتری است وقتی می‌بینم که تماشاگر ایرانی در شرایط خیلی سخت و در هوای گرم و فشرده تالار چهارسو به مدت 2 ساعت به دیدن لیرشاه می‌نشیند و در چنین شرایطی تمرکز زیا

روبرتو چولی بعد از پایان اجرای نمایش"لیرشاه" در تالار چهارسو و در شب یکشنبه ۲۴ دی ماه در جلسه پرسش و پاسخ شرکت کرد و گفت:«همواره از من می‌پرسند که چرا به ایران می‌آیم؟ باید بگویم که من خیلی با میل و اشتیاق به ایران می‌آیم؛ برای خیلی از آدم‌ها این قابل فهم نیست. من به عنوان کسی که تئاتری است وقتی می‌بینم که تماشاگر ایرانی در شرایط خیلی سخت و در هوای گرم و فشرده تالار چهارسو به مدت ۲ ساعت به دیدن لیرشاه می‌نشیند و در چنین شرایطی تمرکز زیادی برای درک آن صرف می‌کنند، برایم خیلی جذاب است؛ چون در این جامعه با تمام مشکلات و سختی‌ها برخی علاقه زیادی برای دیدن تئاتر دارند و این ذات و علاقه درونی افراد برایم جذاب است.»

رضا آشفته:
روبرتو چولی بعد از پایان اجرای نمایش"لیرشاه" در تالار چهارسو و در شب یکشنبه 24 دی ماه در جلسه پرسش و پاسخ شرکت کرد و گفت:«همواره از من می‌پرسند که چرا به ایران می‌آیم؟ باید بگویم که من خیلی با میل و اشتیاق به ایران می‌آیم؛ برای خیلی از آدم‌ها این قابل فهم نیست. من به عنوان کسی که تئاتری است وقتی می‌بینم که تماشاگر ایرانی در شرایط خیلی سخت و در هوای گرم و فشرده تالار چهارسو به مدت 2 ساعت به دیدن لیرشاه می‌نشیند و در چنین شرایطی تمرکز زیادی برای درک آن صرف می‌کنند، برایم خیلی جذاب است؛ چون در این جامعه با تمام مشکلات و سختی‌ها برخی علاقه زیادی برای دیدن تئاتر دارند و این ذات و علاقه درونی افراد برایم جذاب است.»
وی افزود:«افراد تئاتری هیچ ملیتی در موردشان صدق نمی‌کند. آن‌ها به آلمان، ایتالیا، ایران یا ترکیه تعلق ندارند، بلکه تئاتری‌ها افراد فرامرزی هستند. برایم احساس مسرت بخشی ‌است که وقتی پا به جایی بگذارم و در آن جا قلب تئاتر بتپد.»
این کارگردان آلمانی در پاسخ به پرسش دختری دانشجو که حرکات کوردلیا را مکانیکی می‌دانست(و ‌با حرکات دو خواهرش فرق می‌کرد) گفت:«من اسم این را"تفاوت" می‌گذارم. آن دو خواهر می‌گویند که ما پدرمان را حتی بیشتر از شوهرانمان دوست داریم. کوردلیا به شدت عاشق پدرش است و حرکات او در یک روند تدریجی حالت واقع گرایانه می‌گیرد. کوردلیا در ادامه به سمت مردی می‌رود و به او به عنوان همسر عشق می‌ورزد. بنابراین کوردلیا وجود مستقل دارد.»
وی در ادامه و در پاسخ به پرسش مشابه پرسش قبلی که چرا صدای کوردلیا خش‌دار است و در نهایت آرام و عادی می‌شود، گفت:«باز هم شما درست می‌گویید. او با صدا هم نشان می‌دهد که با دو خواهرش متفاوت است. هر دو خواهر به شیرینی می‌گویند که پدر را دوست دارند، اما کوردلیا نمی‌تواند. چرا؟ چون یک آدم عقده‌ای است. او از کودکی مورد توجه پدر و خانواده‌اش نبوده و همین او را عقده‌ای و شورشی کرده است. بنابراین صدایش متفاوت است. پدرش او را یک دیوانه یا دلقک می‌بیند. دیوانه هم همیشه حقیقت را می‌گوید، پس شمع را به دست او می‌دهم، بنابراین با توجه به نظرات شما، من به هدف زده‌ام؛ چون تفاوت کوردلیا را با وجوه مختلف به نمایش درآورده‌ام.»
چولی در مورد این که چرا در اجرایش هر دو شخصیت کوردلیا و دلقک یکی شده‌اند، گفت:«این به تاریخ تئاتر برمی‌گردد. برای اولین بار این مفهوم توسط پیتر بروک بیان شده است که در لیرشاه این دو شخصیت را یک بازیگر می‌تواند اجرا کند. بعد از او این نوع نقش آفرینی‌ها تبدیل به یک سنت شده و کارگردان‌های اروپایی از این شیوه استفاده کرده‌اند. حتی ما در اجرای خود از این هم فراتر رفته‌ایم که همه چیز در تخیل لیر می‌گذرد و از منظر او کوردلیا دلقک و احمق به نظر می‌رسد. این به خاطر عذاب وجدانی است که لیر نسبت به کوردلیا پیدا کرده و بنابراین او را به شکل دلقک می‌بیند. دلقک همیشه حقیقت را می‌گوید و کوردلیا همیشه حقیقت را بیان می‌کند. ما امروز باید قدردان پیتر بروک باشیم که این ایده طلایی را به ما داده است. او تنها کارگردان انگلیسی است که به نظرم از پس اجرای متن‌های شکسپیر برمی‌آید و به همین دلیل از کشور خود به فرانسه رفته و در پاریس کار می‌کند.(می‌خندد)...»
سرپرست گروه روهر، اجرای لیرشاه را ادای دِینی به تفکرات اجرایی ساموئل بکت دانست و گفت که براساس"آخرین نوار کراپ" او لیرشاه را برای اجرای فعلی تنظیم کرده‌ است. در متن ساموئل بکت دستگاه گرامافون و صفحه‌های صوتی وسیله‌ای برای یادآوری گذشته توسط پیرمرد شده‌اند، در این جا نیز این دستگاه وسیله‌ای برای یادآوری خاطرات گذشته توسط لیر و دیگران شده است.
به نظر روبرتو چولی، بکت به این لحاظ شهرت جهانی دارد که تنها هنرمند قرن 20 است که به همه یاد داده تا به جوهر و هسته کار توجه کنند.
این کارگردان درباره ریتم کُند لیرشاه که شباهت زیادی به یک روخوانی دارد، گفت:«ما بنا بر دیدگاه بکت و متن آخرین نوار کراپ او بر آن بوده‌ایم که زبان نمایش به سمت تعریف و یادآوری خاطرات گذشته ببریم؛ همین امر باعث کندی بیان می‌شود.»
وی در مورد زمان و برداشت از آن نیز به شرح تفاوت آن از دیدگاه یک آفریقایی و یک اروپایی پرداخت که فرد آفریقایی به طور میانگین 40 سال و فرد اروپایی به طور میانگین 70 سال عمر دارد، ولی به نظر آفریقایی‌ها با آن که کمتر زندگی می‌کنند، ولی برداشت بیشتری از زندگی نسبت به اروپایی‌ها دارند.»
وی در ادامه از نردبان به عنوان وسیله‌ای برای ترقی، پیشرفت و کسب قدرت یاد کرد و درباره جابه‌جایی آن و تأکید بر حضورش در صحنه گفت:«آن چه شما دریافت کرده‌اید، مد نظرم بوده است. ما سعی کرده‌ایم که اجرای خود را با حداقل وسائل پیش ببریم. این نردبان در یک مقطع، سرپناه ادگار می‌شود که در متن شکسپیر نیز داریم که یک روز موقع باران، ادگار، لیر و دلقک زیر یک سرپناه جمع می‌شوند، ولی تغییر نردبان در صحنه باعث می‌شود که شکل دایره‌ای به اجرا داده شود و ابتدا و انتهای آن یکی شود. لیر حتی زمانی که کور شده از روی آن ناخواسته بالا می‌رود تا تأکید کند که هنوز نفر اول است.»
روبرتو چولی در پاسخ به یکی از حضار جلسه درباره اغراق در اجرا توضیح داد که در زندگی معمولی اگر کسی در رفتار و گفتارش اغراق کند، او را به تیمارستان می‌فرستند، در حالی که ما در صحنه تئاتر به راحتی می‌توانیم اغراق کنیم تا درباره حقایق هشدار بدهیم. حتی اگر قرار بود که من این کار را بازی کنم، بیشتر از بازیگرانم اغراق می‌کردم(با خنده) به همین دلیل نمی‌گذارند که من بازی کنم!»
این کارگردان آلمانی اعتقاد دارد که تئاتر هنری است که آدم‌ها را خیلی به هم نزدیک می‌کند و با آن که در بین افراد تئاتری به لحاظ سلیقه و درک زیبایی‌ شناسی اختلاف نظر وجود دارد، ولی بین آن‌ها هیچ گونه دعوای ملیتی و قومیتی وجود ندارد.
از منظر او، تئاتر وسیله‌ای است که با آن می‌توان یک دنیای بشردوستانه را خلق کرد و به وسیله آن مردم را نسبت به این نوع احساسات تحریک کرد. منطق درک تئاتر برای درک بهتر دیگران است و برای او هیچ فرقی نمی‌کند که در کجای دنیا تئاتر اجرا کند. برای آن که هدفش ارتباط برقرار کردن با دیگران است.
روبرتو چولی در پایان نابینایی تمام افراد در طول اجرای لیرشاه را پذیرفت و گفت که در صحنه‌ای جمعی از آن‌ها بینا می‌شود که به یاد گذشته و دوران کودکی افتاده‌اند و در آن جا بازی بچه حرامزاده و بچه حقیقی را اجرا می‌کنند.
لازم به ذکر است، در ابتدا روبرتو چولی به دلیل عدم هماهنگی قبلی، حاضر به شرکت در جلسه نبود که بنا بر خواهش خبرنگاران‌، برای پاسخ به پرسش‌های حضار رضایت دا‌د.